حدیث مفاخره
درحدیثی هست ازشیر خدا مولا علی
کز شعاع پرتوشنور جهان شد منجلی
گفت ایشان روزیهمراه بتول
نازنین ریحانهی باغ رسول
در میان دشت وصحرا با شعف
میل میکردیمخرما با رطب
عرض کردم فاطمهداری خبر ؟
دوست میداردمرا پیغمبر از تو بیشتر
گفت بی بی درشگفتم از تو من
این چنین محکمتو میگویی سخن
من یگانه دختراویم منم ریحانه اش
از حضور منفروزان است نور خانه اش
میوه ی قلبشمنم جز من برایش میوه نیست
گر نباشم منبرایش نوری اندر دیده نیست
گفتم ای بانویجنت ,ای تو محبوب خداوند کریم
پس بیا تاامرمان را پیش پیغمبر بریم
گفت زهرا, حرفبابایم برایم حجت است
در حدیث افتخارما هزاران حکمت است
هردو باهم روبه سوی حق شدیم
تا به محبوبخدا ملحق شدیم
گفت زهرا از منو او پیشتر ,
جانِ بابا,دوستداری تو کدام از ما دو تا را بیشتر
گفت پیغمبر تومحبوب منی
دوست میدارمتورا ,خوب منی
گر چه در دنیاکسی مثل تو نیست
لیک مهرم بیشترسوی علیست
فاطمه رو بهعلی کرد و سرود
بر خداوند کریمما درود
گفت من نورمخدیجه مادرم
دختر یکدانه یپیغمبرم
گفت مولا مادرمن فاطمه است
آنکه معنای صفارا خاتمه است
گفت :زهرا,خاطبم راحیل شد
هم سخن با بابمن در عرش جبرائیل شد
عرض کردآقا, کهجبراییل بر من خادم است
هرکسی با غیرمن باشد قیامت نادم است</font >< /strong>
فاطمه فرمودبابایم به أو أدنا رسید
تا که به قوسینقرب حضرت اعلی رسید
گفت : مولامولدم در کعبه بود
حق تعالی بهرمن یک باره دیوارش گشود
گفت بی بی,ازدواج من میان عرش بود
خطبه ی عقد ماجبرییل در آنجا سرود
گفت صالحترزباب من خدا را بنده کیست
پرچم حق درمیان دستهای خیبریست
فاطمه فرمود ایجان ,حافظ قران منم
دختر پیغمبر ومحبوبه ی یزدان منم
در جوابش گفتمولا :دختر پاک رسول!!
مجری تاویلقران من شدم وقت نزول
فاطمه فرمود:دخت صادق یزدان منم
کوثر پاک خدا,سرچشمه ی ایمان منم
گفت مولا منهمانم کژدها را خوار کرد
نعره ای کرد وبه مولا بودنم اقرار کرد
فاطمه فرمود مندخت رسول عالمم
افضل از موسی ونوح و آدمم
عرض کد حیدر,منم حبل المتین
سرور پیغمبران,یعسوب الدین
بی بی از رویادب کرد این ندا
این منم آنشافع روز جزا
گفت مولا,بانوی نیکو سرشت
با دو دست منجدا گردید دوزخ از بهشت
فاطمه فرمود مندریای علم ایزدم
تک نهال پاکهستی جان گرفت از عترتم
گفت حیدر ,شیرهر میدان منم
بهر اقیانوسعلم ایزدی طوفان منم
من همانم کضرتآدم به نامم توبه کرد
باتوسل بر مناز دست شیاطین شکوه کرد
حضرت زهرا بهاو فرمود ای یار رسول
با توسل بر مناز او گشت این توبه قبول
گفت حیدر من براین امت شدم راه نجات
کشتی نوحزمانم,منبع آب حیات
فاطمه فرمود ایجان,کوثر قرآن منم
کشتی نوح تو راآن روز کشتیبان منم
گفت :مولا, علممن از هر پیمبر بیش تر
خلق گردیدم درعالم من از آنها پیش تر
فاطمه فرمود منباشم به دنیا منبع هر کار خیر
همسر شیر خدایم,مادر شِبر و شُبیر
گفت: مولا منچو گنجم بی نیاز
با ولای من کندمومن نماز
گفت زهرا ,منچو بحرجنّتم
لینک معنایلطیف عصمتم
ایزد از مهر منآمرزش کند
شیعیان را ازکرم بخشش کند
گفت حیدر بعدِپیغمبر نباشد همچو من
پیشرو در کارخیر و در سخن
بر درخت پاکعترت ریشه ی ایمان علیست
گفت پیغمبر بهمردم صاحب برهان علیست
فاطمه فرمود ایجان خاتون محشرمنم
سروران جنتحق,را یقین مادر منم
حضرت مولا ولیحق,همان قلب سلیم
گفت با عزت منمحامیم قرآن کریم
فاطمه فرمودمولا,معنی طاسین منم
بهترین بانویجنت ,دختر یاسین منم
گفت حیدر ,ناممن از نام اعلی شد علی
از من حیدر,زمین و آسمان شد منجلی
من همانم کهپیمبر ,جان خود خوانده مرا
نیمه ی اکمالدین, ایمان خود خوانده مرا
فاطمه فرمود توجانی , ولی من خون او
گوشتم از گوشتشباشد دلم مجنون او
ناگهان نور خدا,قرآن حق ,آن شاه دین
حضرت احمد ,نبیالله,ختم المرسلین
گفت دخترجان بهپا خیز از خلوص
زود پیشانیشویت را ببوس
لیک میبینی تومیکائیل را
جمله اسرافیل ومیکائیل را
با هزاران چهار,پرّی وملک
از میان عرشاعلی تا فلک
بهر امداد علیمرتضی
شیر یزدانبهترین خلق خدا
با تمام عشق وایمان پر زدند
تا که باجبرییل اینجا آمدند
فاطمه رو برجمال یار کرد
بوسه ای بامعرفت بر صورت دلدار کرد
گفت ای مولا توعذرم را پذیر
معذرت میخواهماز ربِّ جلیل
هم به حق بابمن عذرم بخواه
هم به نزدخویش,هم نزد خدا
کرد مولا سویدلدارش نظر
باهمه مهر وصفاشد پیشتر
بوسه ای از مهربر دستش گذاشت
از نگارش ذرهای کینه نداشت
این حدیثافتخار از بهر ماست
تا بفهمیم اینفضایل تا کجاست
بود اینها ذرهای از فضلشان
قطره ای ناچیزاز بحری کران
گر بخوانی فضلایشان را چه باک
چون شود دریایجرمی از تو پاک
مهربان ایزدببخشاید گناه
گرچه باشد نامههای ما سیاه
از فضیلتهایانوار خدا روشن شویم
تا که در هستیزهر درد و بلا ایمن شویم
حرف مولابهرشیعه حجت است
در حدیث اوهزاران حکمت است
ماهدشتی