شعر حضرت علی

اصل حقیقت

هرکس مُوحّد است و خدا را ندیده است
در وهم، نقشِ روی علی را کشیده است

آن قدرتِ مجرّدِ اعلیٰ که بنده است
پنداشتی خداست، ولیکن “پدیده” است

آزادم

صید آزادم دلم افتاده در دام علی
مست گشتم چون زدم لب بر لب جام علی

چون کبوتر پر زدم بالا و پست چرخ را
نیست آسایش به غیر از گوشهء بام علی

شیرینی ولایت

قطره حریف شوکت دریا نمی شود
نور علی به ظرف دلی جا نمی شود
مدحش درون دفتری املا نمی شود
گفتم نخوانمش به لب اما نمی شود
زیباترین تجلی گفتار حیدر است

اکرام

روزی جهان به دست اکرام علیست
عالم چو کبوتری سر بام علیست

هر لحظه اگر شکر کند باز کم است
در زندگیش هر که ز خدام علیست

قسم به حق

چه گویم از کرم و بخشش و سخای علی
که هست حاتم طایی خودش گدای علی

پی شناخت حیدر مباش ای عالِم!
“علی شناس” کسی نیست جز خدای علی

دوبیتی علوی

همـــوارهســه نام ازلــی بر لب ماست

هر کار کهگوینــــد بلـــی بر لب ماست

دشمن , به چه فکرمی کند وقتــی که

الله و محمــــدو علـــی بر لب مـــاست

ما بی دلان ِ

ما بی دلان ِ بیدلی عشق دلبریم

در وادی جنون به تمنای قنبریم

صبح جلا که عالمیان غرق حسرتند

ما سرخوشان نوش می از جام ساغریم

خداوند علی گفت

و خداوند علی گفت و چنین خلقت کرد

دیگران را  پس از آن خلق پیِ حیرت کرد

در دل کعبه نشستی و دلش روشن شد

کعبه حاجی شد و آماده‌ی چرخیدن شد 

شهنشاه نجف

با علیبودن شرف هست و یقین

بی علیبودن نباشد کار دین

ای جماعتعشق من عشق علی است

قلب وروحم با نگاهش منجلی است

گدای علی

در کشورم گدای علی موج می زند

شکر خدا ولای علی موج می زند

خالی نرفته دست گدایان مرتضی

دست گدا عطای علی موج می زند

اگر به حکم تو باشند

اگر به حکم تو باشند باد و آتش و آب

و یا به دست توگردند سنگ و گل زر ناب

اگر مطیع توگردند خلق روی زمین

وگر مسخر گرددتو را خور و مهتاب

دلم غیر ایوان

 دلم غیر ایوان پناهی نداشت

دلم زائری بود و راهی نداشت

دلم در بساطش جز آهی نداشت

علی داشت آن را که شاهی نداشت 

دکمه بازگشت به بالا