ای خاطرات جمعه ها
ای خاطرات جمعه ها, ای مهربانم
تنها غریب آشنا, ای مهربانم
از ابتدای خلقتم بستم دخیلی …
نذر تماشای شما, ای مهربانم
با هر سلامم بر شما آئینه ی حق
خود را کنم پیدا. چرا ای مهربانم …
با چشم های خیس مان سازش نداری؟
پیداترین پنهان ما ای مهربانم
در پیش خود روی تورا تصویر کردم …
… زیباتر از هر مه لقا ای مهربانم
دیدار زیبا می شود با چشم هایت
غرق تماشا می شود با چشم هایت *
در انتظارت انتظار افتاده از پا
زیر نگاهت آزگار افتاده از پا
تکلیف سختی گردنم انداخت عشقت
حالا دلم با حال زار افتاده از پا
یابن الحسن, یوسف شدی بر دیده هایم !!!
یعقوب چشمم بی قرار افتاده از پا
خورشید را شرمنده کن, رویی نشان ده …
… ای از جمالت صد نگار افتاده از پا
عالم به طعنه خنده بر من کرد تا دید
دل در کمان زلف یار افتاده از پا
مستم کن از آن خوشه ی چشمی که داری
ای من فدای گوشه ی چشمی که داری *
امروزه هرکس با شما باشد قبول است
همراه درد گر دوا باشد قبول است
تنها دوای درد ها, ای جان هستی
پایت بروی چشم ما. باشد, قبول است …
جان را فدایت می کنیم؛ اما به شرطی …
… دیدار ما در کربلا باشد. قبول است ؟!
در آن سپاه سیصد و چندی که داری
حالا یکیشان این گدا باشد, قبول است؟؟؟
باید کجا گریم که تأثیری گذارد؟
باران اشکم در کجا باشد قبول است؟
بسیار داری مثل من دورت بگردم
بگذار مثل پنج تن دورت بگردم *
شاعر: فرشید یار محمدی
* ابیات برگرفته شده از شعر صابر خراسانی