صدای معجزه میآید
صدای معجزه میآید از پشت دری دیگر
خدا گل میکند در ربنای حنجری دیگر
خبر آورده: دارد سنگباران میشود, ظلمت
ابابیلی که پر واکرده از پلک تری دیگر
کسی با هفت پشت از نسل اسماعیل میآید
شبی از دامن آیینهگون هاجری دیگر
خدا با نقره حکاکی خاتم, شبی زیبا
میآراید به انگشت زمین, انگشتری دیگر
به نخ کردند ماه و مهر را در نیمههای شب
که تسبیحی شود در پنجه پیغمبری دیگر
صدف شد قلب آرام حرا, آهسته آهسته
برای سجدههای سوزناک گوهری دیگر
چهل سال است میخواهد زمین, روشن کند شب را
به نور چلچراغ وحی پیغامآوری دیگر
کنار هم هزاران برگ بارانخورده مصحف شد
برای آیه «یا ایها المدثر …» دیگر
بخوان با صوت گیرایت: «الم نشرح لک صدرک»
برای سینه تنگ و دل ناباوری دیگر!
ابوجهلیترین پیمان آتشناک کافرها
به دست موریانه میشود خاکستری دیگر
بیا تاریخ هجرت را به غار ثور برگردان!
که تار عنکبوتی کهنه میشد سنگری دیگر
بیا از خشت خشت سینههای دردآلوده
بنا کن مسجد و محراب و مهر و منبری دیگر!
کشانده از شب بیتالمقدس با چنان شوری
دلت, قبلهنماها را به سمت خاوری دیگر
گشوده میشود با تیغهای تشنه از هر سو
برای شرح حال پیروانت, دفتری دیگر
کمی پررنگتر کن آیههای سرخ قرآن را!
که خون حمزه از این لحظه باشد جوهری دیگر
برای نقطههای بای «بسمالله»ها, دارد
به روی ریگهای داغ میافتد, سری دیگر
حدیث بدر و فریاد احد را میکند تکرار
صدای لا اله … ات در غروب خیبری دیگر
خبر آمد: که جایی شیشه عطری ترک خورده
چه غم! هر قطرهاش گل میدهد در قمصری دیگر
شاعر : حسنا محمد زاده
اگر از تمام داشته هایت خدا را کم کنی چی داری؟
اگر به تمام نداشته هایت خدا را اضافه کنی چیکم داری؟
.
.
.
دوست داشتین به ما هم سر بزنید.