شعر شهادت امام سجاد (ع)

آفتاب لب بامم پدر گریه منم

آفتاب لب بامم پدر گریه منم

علی اوسطم و پیر عزا و محنم

قسمت این بود که با گریه شوم هم بیعت

یادگاری غریب پدری بی کفنم

آب شد پیکر من از غم دروازه شام

ردی از سلسله ها هست به روی بدنم

یوسفی بودم و از حادثه یعقوب شدم

پسر خسته دل کشته بی پیرهنم

ابکی ابکی لحسین بن علی العطشان

شهره شهر شده گریه دشمن شکنم

کاش در لحظه دفن پدرم می مردم

آن که بوسید چو عمه رگ حلقوم منم

شیرم_ از حیله روباه ندارم باکی

من که دلگرم به خونخواهی ابنالحسنم

قبله گریه کنان همه عالم هستم

آخرین غصه جانسوز محرم هستم

رمقی نیست در این پای پر از آبلهام

بی قیام است چو زینب همه شب نافلهام

کمرم را غم شش ماهه برادر تا کرد

کشته ام کشته تیر سه پر حرمله ام

ای پدر دل ز فراق تو به جان آمدهاست

مثل زهرای حرم خسته ازین فاصله ام

تا به کی دیدن کابوس غروب غارت ؟

دیگر از این همه غم آمده سر حوصلهام

تا به کی زار زدن یاد تن نحر شده؟

شاهد سوخته سوختن قافله ام

آتش از این تن بیمار خجالت نکشید

هم تنم سوخت و َ هم این دل پر ازگله ام

در چهل روز فقط خوردن خون کارمبود

شد شکسته همه شب حرمتم و نافله ام

اربعینی به دلم غربت و غم نازل شد

من حسینی شدم و عمه ابوفاضل شد

 محمد حسین رحیمیان

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا