باب عرفان

نگاهت مبداء تاریخ انسان است آقاجان
نگاهی که قسیم کفر و ایمان است آقاجان

خدا با قصه ی پر غصه ی یوسف به ما آوخت
همیشه جای خوبان کنج زندان است آقاجان

بیت الاحزان

شام غریبان می شود در خانه، بی تو
چون بیت الاحزان می شود در خانه، بی تو

من با حسن آرام می سوزیم، اما
زینب پریشان می شود در خانه، بی تو

نوکر شبیه ما که زیاد است

مِهر کسی به جز تو به دل, جا نمی شود
بی ذکر یا حسین دلم وا نمی شود

حتی خدای عزّ و وَجل هم عقیده داشت
دین, بی قیام سرخ تو احیا نمی شود

من نوکرم

مننوکرم به خدمت ارباب دلخوشم

نوکرنبوده ای که بدانی چه می کشم

 

هرکس به عشق هیئت تو کرده خدمتی

منکفش جفت می کنم و مست و سرخوشم

 

تا لالگون شود

تالالگون شود کفنم بیشتر زدند

ازقَصد روی زخم تنم بیشتر زدند 

قبلاز شروع ذکر رَجَز مشکلی نبود

گفتمکه بچه ی حسنم بیشتر زدند 

من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم

من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم

نوکر نبوده ای که بدانی چه می کشم

هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی

من کفش جفت می کنم و مست و سرخوشم

دکمه بازگشت به بالا