خبر داری

خبر داری پس از تو ای پدر من گریه کردم

چه شب هایی به یادت تا سحر من گریه کردم

به زیر تازیانه در میان آتش و دود

میان آن همه خوف و خطر من گریه کردم

شکسته بال

شکسته بال توان سفر ندارد که
تحمل سفری پر خطر ندارد که

اگرچه رسم کبوتر همیشه پرواز است
ولی کبوتر ما بال و پر ندارد که

به یاد ساقی و مشک

به یاد ساقی و مشک و علم امشب پریشانم

میان کف العباس و حرم امشب پریشانم

شبیه بیت های محتشم امشب پریشانم

مرا دریاب تشنه آمدم … امشب پریشانم

دکمه بازگشت به بالا