آن قاتلی که در بر ما مست میکند

آن قاتلی که در بر ما مست میکند

انگشتر عقیق تو در دست میکند

ای باغبان که باغ و بهارت خزان شده

صبر تو با هزار بلا امتحان شده

یا عباس

چونکه دستش ز تن جدا افتاد

لرزه بر عرش کبریا افتاد

آن یدالله فوق ایدیهم

بی علم روی خاکها افتاد

دکمه بازگشت به بالا