ذخرالحسین

در گیر و دار قائله زینب اگر نبود
شلاق بود و سلسله زینب اگر نبود

میداد زجر٬ زجر دو چندان رقیه را
آن شب میان قافله زینب اگر نبود

متن این قرآن

چون درخت پسته که در خاک رفسنجان طلاست

درنجف وقتی بنوشی چایی گیلان طلاست

گرچه درجام طلا,دور ازتو خواهد شد نجس
برضریح تو ولی انگور آویزان طلاست

صدا زدیم

تو صاحبش شدی و هی زمان ادامه دار شد
نیامدی و روز و شب جهان ادامه دار شد

نشست تیر پشت تیر روی پلکهایت و
درابروان نافذت کمان ادامه دار شد

تجسم

اول هرچیز را حیدر مشخص می کند
آخرش تکلیف را کوثر مشخص می کند

حیدری نیمه ابری یا حسینی شدید
پس هوای خانه را مادر مشخص می کند

مولود کعبه

تا چشم های تو بروم راه صاف را
حتی اگر طواف کنم کوه قاف را

وقتی شکافت خانه ی کعبه به عشق تو
دیدند در نگاه هُبُل اعتراف را

مسافری

بی وقفه بی مقدمه هیئت گرفتنی ست
هیئت گرفتنی ست سعادت گرفتنی ست

از موقع ورودیه تا آخر دعا
هر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنی ست

برای آمدنت

نگو شکارچیان تیر را به یال زدند
که در شکستن سلطان میان خال زدند

درآسمان ظهورت پرنده های خیال؛
برای مقصد دستت چه قدر بال زدند

اقیانوس بود

خیمه گاه این بار در قم بود, مقتل طوس بود
جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود

نامه با خط برادر داشت در دستان خود
خواهری از دور می آمد ولی مایوس بود

سیرتش

 

سیرتش نه درحقیقت صورت دنیایی اش
ماه را شرمنده ی خود می کند زیبایی اش

می چکد نهج البلاغه ازلب پایینی اش
می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش

امامت یک پسر کشتند

گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند
یک سوم سادات را در پشت در کشتند

هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند
هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند

آنگونه که حاجی ست در احرام پیاده

آنگونه که حاجی ست در احرام پیاده
من هم شده ام سوی تو اعزام پیاده

طوفانم و می آیم و در حلقه ی عشاق
بر خویش سوارم ولی از نام پیاده

کمان باز شد

کمان باز شد / فراتر ز حد توانباز شد

چنان‌که حسین / پس از ضربه تیر جانباز شد

ببین روضه را / گلو تیر خورد و دهان باز شد

به خون علی / سر بغض هفت آسمان باز شد

دکمه بازگشت به بالا