خوب می دانند اینجا از کسی سر نیستند
چشم در راه محبت های مادر نیستند
سخت شرمنده ست زینب از حسین خویش که؛
با علی ها ،هدیه های او برابر نیستند
خوب می دانند اینجا از کسی سر نیستند
چشم در راه محبت های مادر نیستند
سخت شرمنده ست زینب از حسین خویش که؛
با علی ها ،هدیه های او برابر نیستند
فرمانده بودی آمدی سرباز دین باشی
دُر باشی و حر باشی و مرد آفرین باشی
ازحضرت زهرا شفاعت را طلب داری
باید بگویم هر چه داری از ادب داری
خوب می دانند اینجا از کسی سر نیستند
چشم در راه محبت های مادر نیستند
سخت شرمنده ست زینب از حسین خویش که؛
با علی ها ،هدیه های او برابر نیستند
ماهِ بعد از چارده یک روزه اش هم کامل است
گاه طفلی در زمان کودکی اش عاقل است
می رسد وقتی که تا ترقوه جان،بین عرب؛
گفتن یک یا رقیه راه حل مشکل است
سپاه پلکهایش چند لشکر را تکان میداد
علی با خطبهخوانی قلب منبر را تکان میداد
به وقت زهد سلمان را کرم میکرد و حاتم را
عیار راستگوییاش اباذر را تکان میداد
به گوش تیر گفتا تیغ، بی سر کردنش با من
اگر چشمی به سوگش خشک شد ، تَر کردنش با من
تو کارت را بکن با شعیه ها من هم حواسم هست
حسین اکبر اگر آورد، اصغر کردنش با من
همین که ساده می چرخند بهجت ها به دور تو
همین که مثل اربابند رعیت ها به دور تو
یکی با اشک می آید یکی در بُهت می سوزد
تفاوت می کند طرز ارادت ها به دور تو
پای درس چشم هایت جان دو زانو می زند
نزد انسانیتت انسان دو زانو می زند
در مدینه خطبه می خوانی چنان ملموس که؛
«جابر» از مستیش در ایران دو زانو می زند
مثل فعل بازدم هستم که از دم کمترم
آدمم اما به وقت درک از آدم کمترم
هیچ تاثیری ندارم در جهان کوچکم
آه از شادی که جای خود،من از غم کمترم
چنین که ماه به این طفل واکنش دارد
برای جاذبه هم چهره اش کشش دارد
کمان ابرویش آرش، دو چشم،لیل عرب
که خون شیعه و خون هخامنش دارد
دوتا بازو به دنیا آمده نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته ضامن وامش اباالفضل است
رسید و با حضور خویش دنیا را مزین کرد
جواب «لن ترانی» را به دنیا آمد و«لن»کرد
میان چاردیواری کعبه آمد و آن گاه؛
برای اهل معنا چارچوبش را معین کرد