جهانِ بودنم بی تو اجاری است
محیط بسته ذهنم اداری است
“دلی دارم خریدار محبت”
اتاق خالی قلبم تجاری است
بازهم با جنون در افتادم
گوشه ای حول ساغر افتادم
آنقدر مست بودم از می, که
فکر کردم به کوثر افتادم
نمک چشم تو دریای طلب می طلبد
وصف لعل دهنت باغ رطب می طلبد
از غباری که نشسته به لب پر ترکم
می شود گفت قدمهای تو لب می طلبد