شعر وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
		
	
	
آمده عشق را کند اثبات
آمده عشق را کند اثبات
 مردی از خانواده ی سادات
حسنی زاده ای جلیل القدر
 ساقیِ باده ای جلیل القدر
شام یلدایِ غصه طی گشته
 روشنی بخش شهر ری گشته
عابر کوچه های دلداری
 مرشد دسته های عیاری
آمد و با خودش صفا آورد
 عطر شهرِ مدینه را آورد
نکته آموز منبر مولا
 روضه خوان مصائب زهرا
آمد و کوچه خیسِ باران شد
 مرقدش کربلای ایران شد
راه این جاده را به ما آموخت
 خوردن باده را به ما آموخت
یادمان داد و زندگی کردیم
 تا به امروز بندگی کردیم
از سفر تحفه پُر بها آورد
 مُهر و تسبیح کربلا آورد
آمد و یک سبد بهار آورد
 عشق را او سرِ قرار آورد
مست بود و خُم شعف آورد
 دف و تنبور از نجف آورد
از لب یار و زلف و ابرو گفت
 صدوده بار نعره زد, هو گفت
آمد و نقشه ها خراب شدند
 آمد و سرکه ها شراب شدند
شعله بود و تبش نمی افتاد
 یا علی از لبش نمی افتاد
وحیدقاسمی