کریمه اهل بیت

در حریمش دل کجا احساس غربت میکند؟
آنکه نور گنبدش مارا هدایت میکند

گوشه ای از درگهش ، جبریل گشته معتکف
گوشه ای دیگر ببین مریم عبادت میکند

پرم سوخته

با این که پرم سوخته اما جگرم هست
از داغ تو تا روز ابد چشم ترم هست

“تا یار که را خواهد و میلش به که باشد”
من که همه آن سوی تو شوق سفرم هست

پنجره فولاد

قطره‌قطره اشک‌هایم را تو دقّت می‌کنی
بی‌نهایت بر گدای خود محبّت می‌کنی

آن‌قدر من آمدم پابوسی باب‌الجواد
گوییا بر زائرت داری تو عادت می‌کنی

کریم اهل بیت

الگوی زندگی ساده حسن
کرم و لطف بی اراده حسن

از همه بیشتر کرم دارد
بین افراد خانواده حسن

مظلوم حسن(ع)

من برم به آسمون برم به دریا چی بگم
 رفته بودیم فدک و بگیریم اما چی بگم
کوه اگه بشنوه حرفمو کمر خم میکنه
حالا من چیکار کنم برم به بابا چی بگم

شراره غم

بر سینه شراره های غم خورد
چون ضربه به غیرت حرم خورد

در شهر مدینه وسط روز
تشییع جنازه ات بهم خورد

جانم حسن(ع)

صاحب سور بهشت است حسن
شور و‌ منشور بهشت است حسن
بین هر میوه جنت به نظر
طعم انگور بهشت است حسن

رحمت اللعالمین

فلک امشب نشان داده ست روی دیگر خود را
که پس می گیرد از خلق جهان، پیغمبر خود را

محمد آخرین برگ نبوت بود از این دفتر
خدا می بندد از این لحظه دیگر دفتر خود را

عزیزم حسین(ع)

بیا اجازه بده میهمان تو باشم
تمام آرزویم هست از آن تو باشم

منی که بنجلم و کس پی خریدم نیست
به چشم آیم اگر در دکان تو باشم

یا ولی الله

من که برایت غیر دردسر ندارم
مثل بقیه چشم های تر ندارم
تو دوستم داری ولی باور ندارم
خیلی پریدن دوست دارم پر ندارم

دلاور علی اکبر

دلدار و دل آرام و دلاور علی اکبر
جمع اند همه آل کسا در علی اکبر

آن چیز که خوبان همه دارند در عالم
دارد همه را یک تنه در بر علی اکبر

بی بی جانم

بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛
با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم

با خنده رفتم کربلا اما از آنجا
تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم

دکمه بازگشت به بالا