شعر مدح حضرت ابوتراب

روحی فداک

روحی فداک مرد خدا،مرتضی علی
احیا شدم به ذکر مدام تو یاعلی

روز حساب وعده ی میزانِ هر عمل
معنا گرفت واژه ی حق از شما علی

ناد علی

دانه را صیاد می پاشد، کبوتر میخورد
زحمتش را می کشد مولا و نوکر میخورد

خلقتم دست خدا بود و علی و فاطمه
ریشه ام حتماً به سلمان یا ابوذر میخورد

حبّ حیدر

تا به دوش مصطفی تکلیف را ایزد گذاشت
از برای منکرانش ، تا به محشر حد گذاشت

چشمه چشمه از غدیرش رفت نعمت در جهان
رود شد در هر کجای عالم از خود رد گذاشت

علی جانم

در سینه ی امواج حس جذر ومد نیست
موجی که ما را راهی ساحل کند نیست

ما بی نهایت دوستت داریم مولا
قلبی که جای توست جای دیو ودد نیست

یا علی

باشد علی خدا نه، ولی ناخدا که هست
بعد از خدا بزرگ همه ماسوا که هست

بعد از خدا و بعد رسول خدا، علی
ساقی است گر شراب نداری بیا که هست

یا علی

تا نظر بر این دل پر التهابم می کنی
با نوای دلنشین خویش خوابم می کنی

مطمئنم با نگاهی این شب قدر ای علی ع
تو حسابم می کنی و مستجابم می کنی

با یاد عشقت

نفس سرکش گاه گاهی در دلم آشوب کرد
شکر تنبیه تو بود و فتنه را سرکوب کرد

قلب من با یاد عشقت می‌زد و عیبی نداشت
غفلتِ از ذکر تو قلب مرا معیوب کرد

یا علی

آفرینش نقطه‌ای از اسم حیدر بوده است
نه فلک شمس و مه چشم غضنفر بوده است

عالمی دیگر ندارد این جهان مانند او
چون که او روح و تن و جان پیمبر بوده است

جانم علی

باز برگ دعوت از معشوقِ جانانی رسید
عاشقان! هنگام اثبات مسلمانی رسید

رحمت خاصِ خدا شد عام! دوزخ بسته شد
میزبانِ مهربان، با شوقِ ربّانی رسید

آفاق

لامکان پر می زند در آسمانِ اولینت

عشق را کرده مسلمان جذبهٔ نور مبینت

قلعهٔ خیبر گواهی می دهد بر ادعایم

نیست در آفاق مستحکم تر از حصن حصینت

قبلهٔ دل

دوباره قبلهٔ دل مایل است سویِ نجف
تمام حاجت من نذر آرزوی نجف

نگرد بهتر از آن خطه نیست در عالم
برای کعبه قسم بوده آبروی نجف

یا علی

باده ای ناب تو از زلفِ پریشان داری
بی سبب نیست دگر این همه خواهان داری
رأسِ عشّاقِ فدایی تو به دامان داری
مثل من عبد گرفتار هزاران داری

دکمه بازگشت به بالا