اشعار شهادت امام صادق ع

زخم بی‌کسی

 

از کارغربتت گره‌ای وا نمی‌کند

اینشهر , با دل تو مدارا نمی‌کند

 

اینشهر , زخم بی‌کسی‌ات را…عزیز من

جز بادوای زهر مداوا نمی‌کند

 

از سوز زهر

 

از سوززهر آب شد از پای تا سرم

با اشکهمقدم شده ساعات آخرم

 

پایمبه سوی قبله , لبم غرق خون شده

دیگررمق نمانده به اعضای پیکرم

 

امام غریب

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه ی دو چشمانش

همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

منبرت آقا

پر از شمیم بهشت است منبرت آقا

به برکت نفحات معطرت آقا

 هنوز عطر و شمیم محمدی دارد

گلِ دمیده ز لبهای أطهرت آقا

برای مدینه

بازگرفته دلم برای مدینه

بازنشسته دلم به پای مدینه

شکرخدا عاشق دیار حبیبم

شکرخدا که شدم گدای مدینه

نذری پزان

 

امشب چرا اینقدر نورانی ست؟

شاید کسی نان می پزد شاید

شاید کسی نذری پزان دارد

بدجور بوی دود می آید!

 

از سوز زهر

از سوز زهر آب شد از پای تا سرم
با اشک هم قدم شده ساعات آخرم
پا رو به سوی قبله و لب غرق خون شده
دیگر رمق نمانده به اعضای پیکر

دکمه بازگشت به بالا