اشعار مذهبی هیئتی

راهِ کج

از خودم دلخورم اقا که تو را یادم رفت
هه ی دویدم پِیِ نفسم که حیا یادم رفت

انتظار فرجت را نکشیدم یک شب
بهر دیدار رُخَت باز دعا یادم رفت

سنگم مزن

وقتی گناهکار , خطا رفت , راه را
هرگز گمان نداشت نبخشی گناه را

فریاد یا کریم از این نفسِ پر فریب
بس , سوء ظن دمید منِ رو سیاه را

غریبی بین خلقت

بی آشنا مانده غریبی بین خلقت
دیگر نمی آید صدای پای غربت
چندیست مانده سفره ها بی نان و خرما
دیگر ندارد کوفه شبگرد محبت

حجت الله

برکه ای خشکیده ام دریا به دردم می خورد
جام من خالی شده صهبا به دردم می خورد

سوی هر کس می روم, فورا رهایم می کند
بنده ای زارم فقط مولا به دردم می خورد

زینبی ام

شکر خدا سائل این خانه ام
ریخت علی , نور به پیمانه ام
عاشق این باده جانانه ام
کار شراب است که پروانه ام

عقیلۀ آل علی رسید

اوصاف ذوالجلال دمادم مشخص است
توحید ناب در همه عالم مشخص است
بیت النبی که مرکز اسماء کبریاست
یک یک در آن عشیرۀ خاتم مشخص است

غنچه ای بِشکُفت

غنچه ای بِشکُفت وجان هاتازه شد

کعبه در آدینه پُرآوازه شد

گشت پیدادرافق رنگین کمان

نور می پاشدخدا درآسمان

دکمه بازگشت به بالا