اشعار ورود محرم

به فدای اسیری زینب

بوی اسپند کرده مدهوشم
دارم آقا سیاه می پوشم

اشک ریز غروب گودالم
از همین ابتدای چاووشم

مُحرم آمد و در سینه,خیمهْ غم زده است

مُحرم آمد و در سینه,خیمهْ غم زده است
دوباره فصل جنون مرا رقم زده است

دوباره هر شب من رنگ کربلا دارد
وَ غم به گنبد قلبِ غمین عَلَم زده است

دکمه بازگشت به بالا