اشعار پیاده روی اربعین

سپاه کوله به دوشان و بیشمار پیاده

سپاه کوله به دوشان و بیشمار پیاده

دوباره قافله صف بسته سمت یار, پیاده

چشیده هرکسی از چای روضه باده چشیده

شده ست مست ولی آمده خمار, پیاده

نمی بینی از غصّه لبریزم و

نمی بینی از غصّه لبریزم و
نمی بینی از دوری آشفته ام ؟
باشه, کربلا رام نده, لا اقل
بشین پایِ حرفای ناگفته ام ؟

در مرز خویش ماندن و از مرز رد شدن

در مرز خویش ماندن و از مرز رد شدن
با مُهر و مِهر فاطمه اصل سند شدن

این آروزی سرخ گذرنامه ی من است
در زیر پای مُهر سفارت لگد شدن

دکمه بازگشت به بالا