بحر طویل فاطمیه

یا زهرا

شب است و در سکوت شب صدای باد می‌پیچد
شب است و در مدینه گریه‌های باد می‌پیچد

کسی در کوچه‌های سنگیِ تاریک اینجا نیست
کسی در راههای خاکیِ باریک آیا نیست ؟
کسی در شهر پیدا نیست

نور علی نور

اگر آتش به دلت هست اگر حالِ مُشَوَش داری و اگر تب داری

یا شکایت زِ خود و از همه بر لب داری
یا اگر از غم و اندوه و بلا سینه لبالب داری
و اگر زندگیِ سرد و پُر از درد و دل آشوب مرتب داری،
یا پریشانیِ روز و دل آتش زده هرشب داری
روز و شب تب داری

بحر طویل علوی – فاطمی

علی شاه علی ماه, علی نصر من الله

علی ورد لب هر دل آگاه

علی اصل وجودم, علی بود و نبودم, علی روی سجودم

علی ذکر لب رب ودودم

بحر طویل فاطمیه

صبح زود است و رها از همه غم ها شده زهرا

و آماده ی رفتن شده است ام ابیها

بنشینید , ببینید

که این آخر روزی , نشسته است کمی نان , بپزد بهر یتیمان

بحر طویل فاطمی

کوچه ای تنگ و سر جنگ

و مردی که دلش سنگ تر از سنگ

پر از خدعه و نیرنگ

مقابل به خدا یک زن مظلوم

دکمه بازگشت به بالا