حضرت

شعر روضه حضرت موسی ابن جعفر (ع)

کُنجِ نَمورِ این قفسِ غم فزا بس است
خو با بلا گرفته ام اما بلا بس است

قلبم گرفته باز , جگر گوشه ام کجاست
این روزِ آخری غمِ هجرِ رضا بس است

شعر فاطمیه و غصب خلافت

وقتی که راز خلقت حق در حجاب شد

انگشتر قوام علی بی رکاب شد

یعنی فراری احد و خیبر و حنین

با ذوالفقار و صاحب آن بی حساب شد

دکمه بازگشت به بالا