رضا دین پرور

حوریه

عابس به روی پیکر مستش سری نداشت
فطرس برای بال گشودن پری نداشت
خالی تمام کیسهء عالم ز سیم و زر
یعنی صدف به سینهء خود گوهری نداشت
کوثر برای سینه زنانش نمی نوشت
گر حضرت حسین، چنین دختری نداشت

نگار من

دل پریشانم، نگار دل پریشانم کجاست
یوسف خیمه نشینم، ماه کنعانم کجاست
آیه ی مستور در تفسیر قرآنم کجاست
در پس این ابرها،خورشید پنهانم کجاست
آی مردم، تک سواری را که میخوانم کجاست

وصف ماه

هرچه بین راه گفتم شد علی
هرچه وصف ماه گفتم شد علی
هرچه مدح شاه گفتم شد علی
هرچه بسم الله گفتم شد علی

یا حیدر

آمدی ای که از قبل خلقت
روح عرفانی اعتکافی
شیر مادر حلالت که حتی
سینهء کعبه را می شکافی

یازهرا(س)

می زنم باز چون کبوتر پر
دور و اطراف شهر پیغمبر
با خدیجه می آورند از عرش
سوره ای قدر وسعت کوثر

خانه آبادم حسین

از غمت ویرانم امّا خانه آبادم حسین
می رسد با ناله اش زهرا به فریادم حسین

می روم آشفته و زخمی سرِ خاک بقیع
می رود تا کربلایت داد و بیدادم حسین

یا زهرا(س)

صورت توحید دارد سجده های فاطمه
سجده باید کرد پس تنها به پای فاطمه

خلقت زهرا ولایت داشت دنبال خودش
مصطفی ختم رسل شد در حرای فاطمه

سلام آقا

به رغم هجر تو شد عمر من تمام آقا
گدای اول صبح آمده… سلام آقا

صِدام کردی و خود را زدم به نشنیدن!
نگشته ام سحری با تو همکلام آقا

اشهد ان علی ولی الله

با اذان تصدیق کن من را دوباره ای بلال
چون شده پشت در این خانه حقم پایمال

اشهد ان علی گفتم ولی خوردم زمین
هیزم آوردند اینجا با فتاوای رجال

حبیبه من

آسمان نگاه تو تیره
اشک چشمان من شده جاری
قطره قطره چو شمع میسوزی
و به پای غریب می باری

آقای من

دلم را به بزم محبت کشیدی
دوباره مرا پای صحبت کشیدی

ز بی آبرویی من هم گذشتی
از این نوکر پست، منّت کشیدی

واویلا

تویی که یاور و منّای احمدی سلمان
چرا به گریه فتادی، مردّدی سلمان
بیا به داخل خانه، خوش آمدی سلمان
چه خوب شد که سری هم به ما زدی سلمان

دکمه بازگشت به بالا