رضا دین پرور

یاصبر و یا صبور

بانگی زدند بر همه… یاصبر و یا صبور
آتش رسید بر در خانه، بلا به دور!

انگار واژه ها همگی جان گرفته اند
گویا دمیده اند در این شهر، نفخ صور

یا زینب(س)

کار اشک است اگر از مژه ها افتادن
کار عشق است به پای تو زپا افتادن

دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت
پس مهم است همین حرف…کجا افتادن

شور میلادت

آشتی می کند دلم با عشق
در شب ابری تولّد تو
بال ها می زند کبوتر شوق
در دل آسمانی خود تو

جانم حسن

اقتدا کردم ابتدا به حسن
و رسیدم در انتها به حسن
می رسد آنهمه کرم به گدا
می رسد دست هر گدا به حسن

کریمه اهل بیت

این نغمه ها از عالم بالا می آید
باچه شکوهی دختر موسا می آید
دارد به سوی شهر قم زهرا می آید
معصومه دارد با برادرها می آید

یا نبی الله

باید که خدا نام تو طاها بگذارد
با خلق تو منّت به سر ما بگذارد
جبریل، میان حرمت پا بگذارد
داغی به دل گنبد کسرا بگذارد

یا نبی الله

کار کسادِ من به دعای تو پا گرفت
معراج چشمهای تو دست مرا گرفت

قبل از رسیدن تو بُت قلب من شکست
تو آمدی و کعبه ی ما را خدا گرفت

سگ ریزه خوار عطای توام

سلام ای گل خاتم المرسلین

مصفا شده از تو عرش برین

بهشت خدا جلوه ی روی تو

شب عارفان چله ی موی تو

قسمت نشد

سخت است مردی گوشه زندان بیفتد
در غربت و در وادی هجران بیفتد

زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت
پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد

عزیزم حسین

گنهکارا مپنداری برای من ضرر داری
خب عِصیان کن اگر از لحظه ی بعدت خبر داری

زمانی مرگ می آید که غافل بوده ای از آن
چرا وقت خطا کردن تو اینگونه جگر داری

روضهء جدّت

آقا شنیده ام همهء روضه هات را
در مجلس عزا غم و سوز صدات را

انگار بغض روضهء جدّت گرفته است
بعضی فرازهای دعای سمات را

واویلا

ته گودال خواهری افتاد
ای بمیرم که مادری افتاد

زنده زنده حسین را کشتند
به نفس های آخری افتاد

دکمه بازگشت به بالا