شعر اعیاد شعبانیه

کشتی عشق تو

بی دلم بی بهانه می‌خوانم
غزلی عامیانه می‌خوانم

آن قدر از خودم رها شده‌ام
از خودم یک ترانه می‌خوانم

خوان کرم

از لحظه ای که با علمت آشنا شدم
احیا شدم, نفس زدم از خاک پا شدم
پاشید نفْسِ بی هنرم, خاکِ پا شدم
در بین روضه هم نفسِ انبیا شدم

ظهورِ جودِ نبی

دل به طوفان بزن, بدون حساب
باده پنهان بزن, بدون حساب

بی حساب و کتاب مستی کن
با نگاه ثواب مستی کن

باتو خوشیم

دَم , بی شما به بازدمم هم نمیرسد
نه , دست ما به حلقه ی ماتم نمیرسد
این آه و دَم , به گِل‌گِلِ آدم نمیرسد
باتو خوشیم از تو به ما کم نمیرسد

دکمه بازگشت به بالا