شعر روضه اربعين

عزیز قبیله

ای بزرگ, ای جلیله, یا زینب
ای عزیز قبیله, یازینب
ای عقیله, عقیله, یازینب
عمه ی بی بدیله, یازینب

چهل شب

اگرچه پایِ فراقِ تو پیرتر گشتم
مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم

شبیه شعله‌یِ شمعی اسیر سوسویم
رسیده‌ام سرِ خاکت ولی به زانویم

عزیز الزهرا

گرچه غمدیده و بی تاب ولی برگشتم
من به خاک غمت امروز معطر گشتم
من چهل روز فقط همسفر شمر شدم
من چهل روز فقط همقدم سر گشتم

سلیمان بی خاتم

از اول گل هر سخن بود زینب
کسای روی پنج‌تن بود زینب
چنان مادرش ممتحن بود زینب
بدون تبر بت شکن بود زینب

خون جگر

سرِ خاکِ تو بی خبر آمدم
عزادارمو خون جگر آمدم
دُرست است بی بال و پر آمدم
به شوقِ تو اما به سر آمدم

جامانده

از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه

حالا که بین زائرانت نیستم , آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه

من زینبم

من نیمه جان زِ داغ تو در این سفر شدم
یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم

من آب رفته ام! تو مرا می شناسی ام؟
من زینبم! اگر چه کمی مختصر شدم

برخیز حسین جانم

من پیام آورِ توام برخیز
مونس و یاورِ توام برخیز
میزبانی کن, ای تنِ بی سر
زینبم, خواهرِ توام برخیز

یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام

یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام

یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام

یک اربعین به ضربه شلاق ساربان

بر روی خارهای مغیلان دویده ام

دکمه بازگشت به بالا