شعر روضه امام جواد ع

دلت یاد حسن(ع) افتاد

سیاهی رفت چشمانت٬ زبانم از سخن افتاد
شنیدم مقتلت شد خانه٬ اشک از چشم من افتاد

نگاهش فتنه در سر داشت یارِ خانه ات تا گفت:
برایت آب آوردم؛ بنوشش! از دهن افتاد!

یا جوادالائــمّه

به لطف خــدایِ جوادالائــمّه
گدایم , گـــدایِ جوادالائــمّه

غریبم نخوانید یاایّهاالنّاس
شدم آشنایِ جوادالائــمّه

پَرَت را زمین مزن

آه ای اسیرِ روضه‌‌یِ سربسته کیستی
مردِ غریبِ حجره‌یِ دربسته کیستی

این حجره هم به ناتوانی تو گریه می‌کند
پیری بر این جوانیِ تو گریه می‌کند

یا جواد الائمه

افتاده, بیش از آنکه برخیزد ز جایش

محتاج دلجویی است,دلسوزی برایش

در راه افتاده امیدی دارد اما

در چاه افتاده نمی آید صدایش

زاده خیر المآب

از من گرفته همسر من خورد و خواب را
زهر جفا ز جان و دلم برده تاب را

وای از عناد دختر مأمون که از جفا
مسموم کرد زاده خیر المآب را

علی اکبر سلطان طوس

تو هم شبیه حسن یک کریم ممتازی
امامزاده جوادی و دست و دلبازی

ندیده سفره ی باز مضیفخانه یتان
اسیر یا که یتیم و گدای ناراضی

على اکبر امامِ رضا

تشنگى از نگاهتان پیداست
جگرت بى شکیب مى سوزد
جگر پاره پاره ات پیشِ
عده اى نانجیب مى سوزد

غریب خانه خود

نشسته اند ملائک بر روی بام جواد
پیمبران همگی بنده و غلام جواد
شدم جواد پس از این به احترام جواد
که بهتر از همه نام هاست نام جواد

یا عزیز الله

چشم در چشم تو می دوزد و بد می خندد
دست و پا می زنی و در به رویت می بندد

سر و کار جگرت تا که به زهرش افتاد
نقل شادی عوض مرهم زخمت می داد

حجره ی غریب

افتاده ام به کنج همین حجره ی غریب
درگیر پای کوبی زنهای نانجیب

پا می کشم به خاک و جوابی نمی رسد
با آب آب گفتنم آبی نمی رسد

باب المراد

قسمتم بوده بال و پر بزنم
ناله از گوشه ی جگر بزنم
سائلم افتخار من این است
پشت این در همیشه در بزنم

جواد آل الله

کریم اگر که نباشد گدا عزا دارد
جواد آنکه سخا و بسی عطا دارد

فدای تو شوم ای رحمت خداوندی
گدای درگهت از جود تو بقا دارد

دکمه بازگشت به بالا