شعر روضه سیدالشهدا

تنور

قدم قدم سر پاک تو رفت و جا ماندم
برات عید گرفتند و در عزا ماندم

چه حکمتی ست که این گوشه جاشدی حتی
اسیر مطبخ نامردها شدی حتی

چوب خورد

در قتلگاه چشم تو سمت خیام بود
دعوا برای غارت رأس امام بود

ای کاش مانده بود لباسی که داشتی
شاید برای مادر تو التیام بود

شعر مناجات و روضه سیدالشهدا (ع)

قول خوب است  قول مردانه
قول هایی   شبیه افسانه
نه فقط قول  عزم جانانه
پای تو سوختن  چو پروانه

مناجات با خدا و روضه سیدالشهدا

ببین از درد مالامال هستم
رها از هر چه قیل و قال هستم
دوباره سفره ی لطف تو پهن است
منم که سائل هر سال هستم

دکمه بازگشت به بالا