اگر مرا نظر لطفت انتخاب کند
مرا که ذره ام عشق تو آفتاب کند
رهین منت عالم نمی شوم هرگز
اگر حسین مرا نوکرش خطاب کند
شعر روضه
جونم برات بگه نیا عزیزم
یه روی خوش بهم نشون ندادن
غریب کشی چقد تو کوفه بابه
یه ثانیه بهم امون ندادن
جان فدای عزای محترمش
چه شکوهیست در بساط غمش
قبره فی قلوب من والاه
آمدی روضه، آمدی حرمش
سنگینی هجران دلم را میفشارد
وقتش شده اشکم چنان باران ببارد
سهمم فراق است و فراق است وفراق است
تقویم، دائم فصل هجران میشمارد
کدام خاک شبیه زمین کرب و بلاست؟
کدام روزِ دگر مثل روز عاشوراست؟
در این زمانه ی درد آفرینِ غم پرور
کدام خاک به جز تربت حسین شفاست؟
خلیل خواست که در راه حق جوان بدهد
بنا نبود کسی جز تو امتحان بدهد
نبی شبیه عبایی تورا به دوش گرفت
که تارو پود کسا را به ما نشان بدهد
دنیای بی تو رنگ آسایش ندارد
این زندگی بی عشق تو ارزش ندارد
ما را مران از خانه ات چون هیچ جایی
اندازه این خانه آرامش ندارد
سیر مسیر عشق شور و حال می خواهد
معشوق حتما عاشق فعال می خواهد
عشق زبانی حاصلش اصلاتقرب نیست
حاجی شدن زنجیره اعمال می خواهد
کم کَمک خود را برای ماهِ غم آماده کن
یاحسین برگو..دم و هم بازدم آماده کن
می رسد بوی محّرم از میانِ کوچه ها..
با ادب برخیز از جا و علم آماده کن
خدا ز لطف و کرامت بر این دَرَم بخشید
مدالِ نوکریِ آلِ حیدرم بخشید
به عشق رویِ تو اصلا سرشت آب و گلم
میان دستِ تو افتاد این عنانِ دلم
شمعی بیاور تا خودم پروانه ات باشم
آبی طلب کن تا خودم پیمانه ات باشم
مثل بیابان عرضِ حاجت بر تو دارم..،ابر!
تا شاهد باران دانه دانه ات باشم
هر کجا روضه به پا شد منبرش خلوت نشد
این تنور گرمتان هم آخرش خلوت نشد
هر حسینیه است باب رحمت و خیر کثیر
هیچ وقت این آستان پشت درش خلوت نشد