شعر شعر مدح حضرت ابالفضل

تک یل ام البنین

به دوشت می کِشی “بار امانت” را تک و تنها
به دامانت پناه آورده ام یا عروة الوثقی
جهان جامِ می اش را پیش تو می آورد بالا
“الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها”

زیر علمت

در هیأت دل نقش تو چون روز عیان است
“زیر علمت امن ترین جای جهان است”
در کالبد عاشق ما مهر ابالفضل
مانند نفس لازم و مثل ضربان است

یا قمر العشیره

زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد
همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد

خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد
علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد

پسرِ امّ بنین

پسرِ امّ بنین باشی و دریا نشوی؟
قمرِ هاشمیان باشی و رعنا نشوی؟

مطمئنم که ادب را ادب آموخته ای
می شود محترم و فاتحِ دلها نشوی؟

باب الحوائج

هر درد را کرده دوا بابُ الحوائج
پُر باشد از صدق و صفا بابُ الحوائج
رد کردن از کاشانه اش امکان ندارد
از بسکه می ریزد عطا بابُ الحوائج

نگاه محشر تو

مُرید معرفتت گشته اند عرض و سماء

دلیل مستی افلاکیان ز ساغر تو

به روز حشر که دستت کند شفاعت خلق

چقدر فخر نماید به تو برادر تو

سقای حرم

سوغات تو از علقمه آیا بخورد تیر ؟

یک مشک پر از حسرت لبها بخورد تیر ؟

 بادست رشیدت که در آغوش کشیدیش

این آرزوی توست مبادا بخورد تیر

یا ابوالفضل (ع)

هر دل که به عشق , پای بندش کردند

با مِهر حسین , ارجمندش کردند

بر پای علمدار , چو بر خاک افتاد

با نام ” ابوالفضل ” بلندش کردند

محمد جواد غفورزاده

 

کرَم عباس

هر چه داریم همه از کرَم عباس است

خلقت جنت حق لطف کم عباس است

 

نه فقط خلق زمین عبد و غلامش باشند

به خدا خیل ملائک حَشَم عباس است

آیات عشق

دنیا همیشه مانده دلش مات دستتان

آقا مجرب است کرامات دستتان

تصویر چشم های شما در نگاه آب

می لزرد آب وقت ملاقات دستتان

عباس (ع) …

ذکر شب و روز آسمانها: عباس

وقتی به بهشت میروی با: عباس

از معرفت و بزرگی اش معلوم است

دارد چه شباهتی به مولا عباس

 هدیه ارجمند

 

یکتاترین ماه (یااباالفضل العباس)

 (( بعد از تو آب, معنی دریاشدن نداشت))

 گُم بود در خجالت و پیداشدن نداشت

 بی بوی رویت ای مهِ یکتای هاشمی

 (( شب مانده بود و جرأتِ فرداشدن نداشت))       

دکمه بازگشت به بالا