با چشم هایی کودکانه نینوا را دید
ما روضه ها را خوانده ایم او روضه ها را دید
روزی ولایت را اساس عاشقی دانست
ما تازگی فهمیده ایم او تا کجا را دید
با چشم هایی کودکانه نینوا را دید
ما روضه ها را خوانده ایم او روضه ها را دید
روزی ولایت را اساس عاشقی دانست
ما تازگی فهمیده ایم او تا کجا را دید
کودکی باغی از ریاحین است
آسمانش ستاره آذین است
کودکی فصل خوب خاطره هاست
و پر از روزهای شیرین است
جاني به تن نيست
از تشنگي ديگر توان پا شدن نيست
مسموم زهرم
مظلومم اما پيكرم دور از وطن نيست
ای بقیع غم تو کرببلایی دیگر
کربلا بود برای تو منایی دیکر
کوفه تا شام ، تو را سعی صفایی دیگر
در غریبان ، تو غریب الغربایی دیگر
نگاه کن! تب و تابِ عمیقِ زائر را
مزارِ خاکیِ خورشیدِ عشق، باقر را
بیار جامهی مشکی، که باز هم امشب
غمِ عزیز، مکدر نموده خاطر را
بزم عشق است روضه خوانی تو
نذرعشق است زندگانی تو
بحر علمی نشانه کرمی
صاحب عرش اگرچه بی حرمی
از «ندانستن»، از این خسران خجالت میکشند
عالمان عمریست از علم تو منّت میکشند
حرفهایت درّ ناب و سیرهٔ تو معتبر
در احادیث تو سبک بندگی شد جلوه گر
ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم
به یمن گریه ی شب تا به صبح بیدارم
ز بغض های فرو رفته در گلو پیداست
غرور له شده ام بین طرز رفتارم
من امام هدایتم مردم
من مسیر سعادتم مردم
من دلیل به کل این خلقت
من امام به پاکی و عصمت
شیعیان! دانید روحِ عشق چیست
مُهجتِ قلبِ حسینِ بنِ علیست
در حقیقت شد نجاتِ عالمین
خونِ مظلومیتِ جدم حسین
امشب تمامِ سینه ها در شور و شین است
شامِ عزایِ باقر آن سبطِ حسین است
انس و مَلک نالان همه از این مصیبت
عالم ز غم ویران همه از این مصیبت
روضه دارِ منا توئی آقا
شاهدِ کربلا توئی آقا
پیش تو مادرت زمین خورده
نوة مجتبی توئی آقا