شعر شهادت امیرالمومنین

محراب ناله

 

میان قبلۀ محراب ناله ها کردم

به هرقنوت برای همه دعا کردم

برای اینکه به وصل حبیبه ام برسم

به قلبسوخته هر شب خدا خدا کردم

ماهِ شکسته …

دیگر علی ز بستر خود پا نمی شود

زخمِ سرِ شکسته مداوا نمی شود

دربی که تا کنون به کسی “نه” نگفته بود

این چند روز روی کسی وا نمی شود

فرق شکسته

 

صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت

آسمان تیره شد از بسکه دل ماهگرفت

 

بر سر سفره کمی درد دل خود را گفت

یک نفس گفت ؛ ولی آینه را آه گرفت

 

تعبیر خواب

 

رحمی کن ای پدر تو بر این اضطراب ها

آتش مزن به جانم با این شتاب ها

از وقتی آمدی دل من شور می زند

آرام باش خاطر ما دل کباب ها

موعد دیدار

 

دیشب که میهمان به سرایم قدم گذاشت

از سفره غیر نان و نمک هیچ بر نداشت

از خانه ام که رفت دلم تاب و تب گرفت

می رفت و همچو این دل من ماه شب گرفت

علی را کشتند

تا که از تیغ شرر بار علی را کشتند

هاتفی زد به فلک جار علی را کشتند

لرزه بر پیکر ارکان هدایت افتاد

ناله زد گنبد دوار علی را کشتند

همان زهرا

خدایا مشکل از کار من مشکل گشا وا کن

بُوَد درمان من زهرا , مرا مهمان زهرا کن

اجل از بعد زهرا منتظر بودم که برگردی

بیا امشب علی را بین شهر کوفه پیدا کن

درد دل های علی

درد دلهام برای تو حسین بسیار است

بسته ام بار سفر چشم به راهم یار است

خوشی عمر مرا بود به نه سال فقط

بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است

کوفه ی بی علی

خانه ای کاش که اینگونه پریشان نشود

شبی آشفته تر از شام غریبان نشود

غسل شب ناله ی شب دفن شب افسوس سحر

کاش آماج دل هیچ مسلمان نشود

صورت خونین

ای که ازصورت خونین تو غم ریخته است

با تماشایتو یکباره دلم ریخته است 

چه به روزسر تو آمده آخر بابا

سرت ازضربه شمشیر به هم ریخته است 

به حق علی

ندا به حقعلی و دعا به حق علی

دوا به حقعلی و شفا به حق علی 

چهسرفرازم و آقا شدم برای خودم

بلندمیشود و افتاده پا به حق علی 

ضربه ی عمیق

این چشم هابه راه تو بیدار مانده است

چشمانتظارت از دم افطار مانده است 

برخیز و کولهبار محبت به دوش گیر

سرهای بی نوازشبسیار مانده است 

دکمه بازگشت به بالا