شعر غربت حیدر

تنهای خانه

وقتی شکست پهلوی زهرای خانه را

افتاده دید قامت آقای خانه را

فریاد زد سَر همه : هیزم بیاورید

آتش , گرفت دامن ِ دریای خانه را

دکمه بازگشت به بالا