شعر فراق کربلا

طیِّ طریق

اولین مرحله این است فقط رو بزنی
پی یک مهر به این سو و به آن سو بزنی

دومین مرحله این است که خود را بِبَری
مُهر با اصل برابر شده بر او بزنی

چشم انتظارِ اربعین

ما قدرت پرواز هم داریم
هرچند پابندِ زمین هستیم
پای پیاده عشق می چسبد
چشم انتظارِ اربعین هستیم

اگه‌ کربلاتو نبینم

یه عمره که با قاب عکس حرم
شب و روزمو هق‌هق میکنم
بذار زائر اربعینت بشم
وگرنه از این دوری دِق میکنم

دائمُ الذّکر توام

دائمُ الذّکر توام … ورد زبان است “حرم”
قلب من گفت دلیل ضربان است “حرم”

“کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود”
قبله ی اصلی آن سنگ نشان است “حرم”

اربعین در حرمم

قلبم به هوای حرمت دربدر است
چشمان ترم به کوله بار سفر است

گفتم به همه که  اربعین در حرمم
ارباب ! , ببین آبرویم در خطر است

 رضا قاسمی

آرزومه بیام کربلا

چشامو می بندم سفر می کنم
میرم اونجا که آرزومه برم
چشامو که وا میکنم روبروم
نمی بینم اصلا چیزی جز حرم

رحم کن به من

خود را حراج کرده ام آقا بیا بخر
من بی نواتر از همه ام , “بی نوا” بخر

چانه نمی زنم بخدا حرف , حرفِ توست
بی ارزشم اگر چه … مرا بی بها بخر

ذوب در کرب و بلا را که بلا کافی نیست

ذوب در کرب و بلا را که بلا کافی نیست

حال بیمار تو را درد و دوا کافی نیست

آنقدر تشنه ی وصلم که در این کاسه اگر

هر قدر باده بریزی به خدا کافی نیست

بعد عمری نوکر

بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را

کار را ول کرده ام چسبیده ام دلدار را

من غلامی میکنم او خوب شاهی می کند

حق نگیرد از من این ارباب و این دربار را

دکمه بازگشت به بالا