شعر اربعینشعر محرم و صفر

اگه‌ کربلاتو نبینم

یه عمره که با قاب عکس حرم
شب و روزمو هق‌هق میکنم
بذار زائر اربعینت بشم
وگرنه از این دوری دِق میکنم

همه کوله بار سفر بستن‌و
با پای پیاده هوایی میشن
فقط من از این فیض بی‌بهره‌ام
رفیقام دارن کربلایی میشن

نذار آبروم بیشتر از این بره
بگو دردمو با کی قسمت کنم؟
یا راهی جلو پام بذار یا بگو
چجوری به این دوری عادت کنم؟

اگه‌ کربلاتو نبینم حسین
بگو پس چه‌خاکی بریزم سرم؟
آخه تا کِی این دوری و دوستی؟
بذار پا برهنه بیام تا حرم

رسیده به اینجام صبوری بسه
میشه تا حرم غرق بارون بیام؟
میخوام اینقدَر گریه‌زاری کنم
که قبل از رسیدن بگیره صدام

میخوام خسته‌ از راه رفتن بشم
مثه بچه‌هات غرق تاول بشم
میخوام یاد دروازه‌ی ساعات
دم ‌مرز مهران مُعطّل بشم

چجوری به یاد غمات باشم‌و
توی خیمه‌ها استراحت کنم؟
مگه میشه یاد رقیه‌ت باشم
ولی لحظه‌ای خواب راحت کنم؟

میخوام هر دقیقه بباره چشام
به یاد دل خسته‌ی خواهرت
میخوام وقتی که تشنه میشم بگم:
فدای لب تشنه‌ی اصغرت

خلاصه میخوام کربلایی بشم
تا بلکه مثه حر زلالم کنی
بدی کردم اما اُمیدم اینه
بحق رقیه‌‌ حلالم کنی

خودت میدونی بیشتر از هرکسی
به ایل و تبارت ارادت دارم
درسته سعادت ندارم ولی
به دل آرزوی شهادت دارم

اگه مقتدامون تو باشی حسین
خداشاهده جون دادن سخت نیست
بقرآن کسی شاه باشه ولی
نباشه غلام تو خوشبخت نیست

 محمد زوار

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا