شعر محرم 1400

عطر پرچمت

بر کوچه های مرده ی این شهر جان بده
با عطر پرچمت دل ما را تکان بده
دنیا به جز تو سایه ی امنی نداشته ست
ما را به زیر سایه ی امنت مکان بده

با محرم تو نفَس می‌زنم

غمخوارِ کربلا غم عالم نمی‌خورد
دنیایِ بی حسین به دردم نمی‌خورد

هرکس که خورد نان تو جایی نمی‌رود
هرکس که خورد داغِ تو را غم نمی‌خورد

شورِ مُحَرَّم

باز افراشته اند بیرق و پرچم ها را
 شهر برداشته است شورِ مُحَرَّم ها را

 دَم به دَم، دَم بزنیم از تو فقط آقاجان
 ما غنیمت بشماریم همین دَم ها را

روضه ی ارباب

عود تا عود است باید در پی مجمر بیفتد
رزق ما باید به دست ساقی کوثر بیفتد

نفس سرکش را به بند معرفت باید ببندی
جنگ باید در ید مردان جنگاور بیفتد

مثل خداست رحمت بی انتها ، حسین
مثل دعاست بر لب عشاق ، یا حسین

آری دوعشق جا نشود در میان دل
اما یکیست در دل مستان ، خدا حسین

عشق هفتاد و دو دلداه

عشق محتاج كسي نيست هنر هست بس است
پشت هر آه در اين راه اثر هست بس است

عشق هفتاد و دو دلداه برايش كافي ست
شور شيدائي شيرين كه به سر هست بس است

به زیر قبه حسین

دلی که خانه ی غیر تو شد حرم نشود
اگر دخیل علم نیست محترم نشود

چه سود در نفس آن کسی که یک لحظه
به عهد عابس و جون تو هم قسم نشود

اباعبدالله(ع)

هر چند که بر سینه ردِ آه می افتد
دل باز در این وادی جانکاه می افتد

خورشید سر نیزه رود،،اشک بریزید
از اوج بلندای خودش ماه می افتد

الحمدلله

عمری‌ست عبد این درم الحمدلله
در خیمه‌هایت نوکرم الحمدلله

مادر مرا باشیر روضه پرورش داد
رحمت به شیر مادرم الحمدلله

از تو ممنونم

از تو ممنونم مرا دعوت به ماتم کرده ای
پای این سفره ..دلم را کشورِ غم کرده ای

از تو ممنونم که مابینِ شلوغی های شهر
این گدا را واردِ شهرِ مُحرّم کرده ای

حسین من

بر روضه هات باغ جنان غبطه می خورد
بر بیکرانه ی تو کران غبطه می خورد

بی قیمت است قطره اشکی که می چکد
دریا به چشم گریه کنان غبطه می خورد

گریه بر مظلوم

سنت سینه‌زنی دل را معطر می‌کند
گریه بر مظلوم چشمان را مطهر می‌کند

سرنوشت اشک در هیئت نوشته می‌شود
روزی یک‌سال را روضه مقدر می‌کند

دکمه بازگشت به بالا