شعر مدح حسن ابن علی

یاایهالعزیز مرا هم نگاه کن

سرمایه ام همین دو سه خط شعر ساده است

چشم امید من به شما خانواده است

مستی من نه زیر سر جام و باده است

تاثیر چشم های شما فوق العاده است

باران عشق

ابری به بارش آمد وباران عشق ریخت

جانی دوباره برتن بی جان عشق ریخت

جبریل آمد و هورب ّ الکریم خواند

آیات محکمات به قرآن عشق ریخت

اهل کرم

بیشتر از حدِّ انتظار ِ فقیر است

آنچه که در بین ِ کوله بار ِ فقیر است

پیش ِ تو افتادنم مقام ِ بلندی است

گاه زمین خوردن افتخار ِ فقیر است

کرم خانه

در مدح تو باید که ببندیم دهان را

وقتی که بریدند ادیبانه زبان را

بازار سر زلف تو از بس که شلوغ است

انگشت به لب کرده زلیخا صفتان را

یوسف پیغمبر

خورشید گرم ظهرهای آسمان هستی

تا صبح تا شب تا سحر پیشم بمان هستی

تو ممکن نا ممکنی های هر امکانی

در ناگهانِ نیستی ها ناگهان هستی

آئینه خدا

مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است

بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است

عالم پیر دگر باره چه در بر دارد

گوئیا شور جوانیست که در سر دارد

عاشقم

این گدا مرحمت از دست شما می خواهد

سخت بیمار شده دل که شفا می خواهد

با صفا با تو صفا , بی تو صفا بی معناست

بیت ویرانهء من از تو صفا می خواهد

عطر فردوس

عطر فردوس برین است که آید به مشام

می‌رسد از هرسو بانک تهیات و سلام

وصف هر لحظه این ماه نگنجد به کلام

به از آن مطلع و این نیمه و آن حسن ختام

کریم

اگر کریم تویی مابقی گدا هستند

همیشه در طلبت دست بر دعا هستند

 

طبیب را چه نیازی است , نسخه کافی نیست

تمام مردم این شهر مبتلا هستند

یاس ها

یاس ها با نفس یاسمن افطار کنند

علی و فاطمه چون روح و تن افطارکنند

حسن آمد که در خانۀاو شاه و گدا

همه با ذکر غریب وطن افطارکنند

زمین عشقبازی

مسیرعشق بازان سوی یار است 

زمین عشق بازی کوی یار است

به هرجان بنگری بینی خدا را

که دائم در تجلی روی یار است

                         

ما اهل بارانیم

ما اهل بارانیم و اهل روضه هاییم

عمریست محتاج گداهای شماییم

 

آواره های کوچه ی حُسن بهاریم

کاسه بدست سفره های هل اتاییم

دکمه بازگشت به بالا