شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)

باران عشق

باران عشق

ابری به بارش آمد وباران عشق ریخت

جانی دوباره برتن بی جان عشق ریخت

جبریل آمد و هورب ّ الکریم خواند

آیات محکمات به قرآن عشق ریخت

لایمکن الفرار من العشق  خواند وبعد

درپایه های سست وپریشان عشق ریخت

دستی کشیدبرسرعشق وبه لطف خویش

نظمی به حال بی سروسامان عشق ریخت

با تیشه,ریشه ی ((غم هجران))زد وسپس

((شوق وصال یار))به دامان عشق ریخت

قفل شکسته ی دل ما را کلید شد

آزادی دوباره به زندان عشق ریخت

مژگان خویش را به تماشا کشید وبعد

صد ها هزار رخنه به ایمان عشق ریخت*

از کوثر زلال سر انگشت خود کمی

در خمره های مستی رندان عشق ریخت

در آسمان صبر , خداوندگار شد

((زیبا ترین ستاره ی دنباله دار شد))**

ای اولین سلاله ی مولا خوش آمدی

خورشید خانواده ی طاها خوش آمدی

بعد از علی توسرور ومولای عالمی

ای دومین امام دو دنیا خوش آمدی

ترکیب بند سوم دیوان آبها

زیبا ترین سروده ی دریا خوش آمدی

(   یاایهاالکریم تقبّل دعائنا   )

ذکرقنوت حیدر(ع)وزهرا(س)خوش آمدی

(اقصی)و(کعبه)روبه شماسجده می کنند

ای قبله گاه سوم دلها خوش آمدی

یوسف فقط تجلّی یک لحظه ی تو بود

ای عشق واقعی ذلیخا خوش آمدی

پیغمبران برای مناجات آمدند

طور کلیم ودیر مسیحا خوش آمدی

((والتّین))که محکمات خدا مدح تو کنند

((انجیر سرخ))عالم معنا خوش آمدی

شکر خدا که ما همه فرمانبر توأیم

نوکر اگر شدیم ولی نوکر توأیم

یا ایهالکریم,دلم مبتلای تان

جان تمام عالم هستی فدای تان

آقا من از ازل به شما دل سپرده ام

نذرم نموده مادرم اصلا” برای تان

هدیه به خیر مقدم تان جان می آورم

ناقابل است گرکه بمیرم به پای تان

ای سفره دار,بخشش تو بی نهایت است

صدها هزار حاتم طائی گدای تان

گنجینه لغات کم آورده پیش تو

لفظ(کرم)خجل شده از لطف های تان

آن قدر پیش حضرت حقّی عزیز که

حتی قسم به اسم تو خورده خدای تان

با هر فقیر و رهگذر هم سفره می شوی

جانم فدای این همه لطف وصفای تان

هرگز کسی به ذات شما پی نمی برد

ای انتهای راه خدا ابتدای تان

باد صبا که می گذری از سرای یار

لطفی کن وببرن سخن ما برای یار

راهت اگر رسید به کوی امام ما

حتما” به محضرش برسان این پیام ما

بایار ما بگو که نثار تو می شود

روزی هزار بار درود وسلام ما

ما نوکر قدیمی این خانواده ایم

روز الست قرعه در آمد به نام ما

از روز اولی که به تو دلسپرده ایم

دنیای تلخ مثل عسل شد به کام ما

کار گدا ونوکرتان پادشاهی است

بالاتر است از همه عالم مقام ما

آقا قسم به جان خودت که نبود ونیست

جز نوکری درگه تان در مرام ما

توعشقی وبه مدح توحافظ چنین سرود

آن پیر خوش قریحه وشیرین کلام ما

((هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما))***

جبریل آمده , به لبانش ثنای تو

شعری بخواندازمن وحافظ برای تو

((گر می فروش حاجت رندان روا کند))

درد قدیمی دل ما را دوا کند

((عمری گذشت وتا به امید بشارتی))

مارا به ماجرای خودش آشنا کند

((با این گدا حکایت آن پادشا بگو))

باشد که پادشاه کرم بر گدا کند

((باغ بهشت وسایه ی طوبی وقصر حور))

یک ذره لطف اوست که در حق ّ ما کند

((من ترک خاک بوسی این در نمی کنم))

تا آن زمان که خاک ِ مرا کیمیا کند

((بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم))

شاید که کیمیای تو ما را طلا کند

((فردا اگر نه روضه ی رضوان به ما دهند))

مارا بس است گوشه ی چشمی به ما کند

((از نامه ی سیاه نترسم که روز حشر))

مردی کریم آید ومن را صدا کند

از این به بعد لفظ دعا(( یا حسن(ع) )) شود

ذکر رکوع وسجده ی ما یا حسن (ع) شود

مجتبی خرسندی_ محمد خسروی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا