شعر مدح و ولادت امام رضا

در مقام رضا

از صبح تا نماز عشا ایستاده ام
در انتظار. لفظ بیا ایستاده ام
در صحن آینه همه جا ایستاده ام
وقتی که در حریم شما ایستاده ام

آمدم اي شاه

ما همه هیچیم و دنیا هیچ ، اما او که هست
ما همه لائیم اما مدِّ الاهو که هست
نیستیم اما چه غم “یا ضامن آهو “که هست

اهل هو اهل خدا اهل رضا وقتی شدیم
عین و شین و قاف عشقیم عین خوشبختی شدیم

حريم نور

از آن زمان که طرح دلم را خدا کشید
آن را مکان سلطنت عشق آفرید
دل را به نام  رعیت عشق اتنخاب کرد
بر تاج و تخت ملک خودش شاه  برگزید

دلبر طوس

وانشد روی من آخر دری از این بهتر
که ندارد احدی دلبری از این بهتر

از غبار حرمش حاجت خود میگیرم
نیست در ذهن کسی باوری از این بهتر

سائل نواز

ازبس محبت را به ما تکرار کردی
دل کندن از این عشق را دشوار کردی
هربار پشت پنجره فولاد رفتیم
مارا شفا دادی ولی بیمار کردی

مسيحا

امشب به روی مأذنه نقاره می‌زنم
چشمه شدم برای تو فوّاره می‌زنم
تا صبح، مِی به عشق تو همواره می‌زنم
طرحی برای این دل آواره می‌زنم
از سمت نور، رایحه‌ی یار آمده

دکمه بازگشت به بالا