محمد مهدی نسترن

روضهء رضوان زینب

ما روضه دار روضهء رضوان زینبیم

در بین شهر, شهره به عنوان زینبیم

ما داغدیده ایم که بر سینه میزنیم

این استعلتش که پریشان زینبیم

 

ما روضه دار روضهء رضوان زینبیم

ما روضه دار روضهء رضوان زینبیم

در بین شهر , شهره به عنوان زینبیم

 

ما داغ دیده ایم که بر سینه میزنیم

این است علتش که پریشان زینبیم

میزدند مادر را

پشت در میزدند مادر را

بی خبر میزدند مادر را

یک نفر بود پشت در اما . . .

چهل نفر میزدند مادر را 

اگر آیی

 

اگر آیی همه شهر به هم میریزد

قله های غم من پشت سرم , میریزد

 

با خبر باش که ای یوسف کنعانی من

دست های کرم اهل کرم میریزد

دکمه بازگشت به بالا