مرثیه اربعین

زینب من

آمــــدی از ســفــــر حــزن و بـــلا زینب من

آمــــدی بـــاز به ایــن کـرب و بـلا زینب من

روی قـبــرم بـنِـشـیـن آه بکـش اشک بـریـز

تـا تـسـلـی بـشــوم قـلـب تــو را زینب من

مدیون دم

مدیون دم ” عناصرالابرارم ”
محزون غم ” دعائم الاخیارم ”
مرثیه سرای این شب غم بارم
یک روضه ی باز اربعینی دارم

اربعین آمد

اربعین آمد دلا امروز زینب خسته است

آمده بر کربلا امروز زینب خسته است

در کنار مرقد شش گوشه بنت المرتضی

گویی افتاده ز پا امروز زینب خسته است

بال و پرم شکست

بال و پرم شکست ولی نهضت تو ماند

این قامتم خمید ولی عزّت تو ماند

گیسوی من سپید شد و روی من کبود

تا پرچم ولایت تو هیبت تو ماند

رفتند کربلا

رفتند کربلا  و مرا جا گذاشتند

روی دلم دوباره همه پا گذاشتند

تنها دلم به کرب و بلایی شدن خوش است

گیرم مرا زقافله تنها گذاشتند

دکمه بازگشت به بالا