مرثیه حضرت زهرا س

شعر مدح و مرثیه حضرت زهرا (س)

شأنش ز حدِّ فکر و گمان ها فراتر است
وز هرچه گفته اند و شنیدیم, برتر است

عالَم اگر همه ز سبوی علیست, مست
امّا ز یک تجلّی او, ماتْ حیدر است

شعر روضه حضرت زهرا س

کمان شده الف قامت نگار علی
خزان فتاده به باغ گل بهار علی
کجاست حضرت ختمی رسل ببیند که
شکسته حرمت بانوی با وقار علی

شعر مرثیه حضرت زهرا (س)

غم درون من از لرزش سخن پیداست

جراحت دلم از خون پیرهن پیداست

کبودی تن این لاله در حجاب کفن

شقایقی است که از برگ نسترن پیداست

شعر روضه حضرت زهرا (س)

« کوچه و زبانحال امام حسن (ع) »

می نویسم به چشمِ تَر مادر
می نویسم به رویِ دَر مادر
با همین پاره یِ جگر مادر
سوختم از سکوت اگر مادر
می نویسم مرا بِبَر مادر

شعر روضه حضرت زهرا (س)

مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
همه ی زندگی ِ شیر خدا ریخت بهم
داغی و تیزی ِ مسمار اذیّت میکرد
تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم

یک کوه غم

یک کوه غم به سینه تلمبار می شود

وقتی ز درد فاطمه بیدار می شود

این روز ها نماز شب او نشسته است

وقت قیام دیده ی او تار می شود

جگر خون

ای داغ عشق بر جگر خون فشان تو
وی لاله زار زخم , تن ارغوان تو .

ای آخرین بهانه ی شادابی علی!
در اول بهار رسیده خزان تو

محزون

سروی شکست و بید مجنون شد
یک گوشه قلب باغبان خون شد
آنقدر گلاب از گل ترشح کرد
که برگ های لاله گلگون شد

درد پـهـلـو خـوب نـه بدتر شده این روزها

درد پـهـلـو خـوب … نـه بدتر شده این روزها

چـهـره ی زهـرا چـه درد آور شده این روزها

از سـر و وضـع پـریـشـان عـلـی فـهمیده اند

خـانـه ی وی بی سر و همسر شده این روزها

وقتی از کوچه نا امید شدند , آتش و در به کارشان آمد

وقتی از کوچه نا امید شدند , آتش و در به کارشان آمد

هرچه سیلی افاقه ای ننمود , هیزم تر به کارشان آمد

ریسمان هست, دست حیدر هست , این وسط آن غلاف کارش چیست

احتیاجی نبود اوّل کار , دست آخر به کارشان آمد

همسایه ها

اصلا نگفتی در کنارت حیدری داری؟

هی رو گرفتی و ندیدی همسری داری؟

ام ابیهای پدر؛ ام علی بودی

بر گردن من نیز حق مادری داری

مثل کبوتر محسن ومادر زمین خوردند

مثل کبوتر محسن ومادر زمین خوردند

با پیکری زخمی, شکسته پر زمین خوردند

در آن هجوم لشگر پست یهودیها

مادر نه, بلکه ,ماسِوَی اللَه بر زمین خوردند

دکمه بازگشت به بالا