مرثیه حضرت زهرا س

بیخبر از اتفاق کوچه

شعله زد دیوار از تنهایی اش, در بعدازآن
آشیانه سوخت در آتش,کبوتر بعدازآن

پشت در سرگرم صحبت بود اما ناگهان
شعله اول سمت چادر رفت,معجر بعدازآن

مادر بیمار

با خود تصور کن که حیدر خانه باشد
زهرای هجده ساله هم در خانه باشد

غم را بیاور در دو سوی روضه , بگذار
این سر اگر کوچه است آن سر خانه باشد

خنده ی همسایه ها

سر به روی شانه ی دیوار…در سنگین شده
که نمی چرخد به دورش آنقدر سنگین شده

کوچه های شهر را برهم زده با گفتنش
باد لکنت دارد از بس که خبر سنگین شده

درد پهلو

اظهار درد دل به زبان آشنا نشد
دل شد ز خون لبالب و این غنچه وا نشد

آن جا از آن زمان که جدا از تنم شده است
یک دم سر من از سر زانو جدا نشد

ظاهراً بهترى

بوى نانت مدینه را پر کرد
با تن خسته کار کردى باز؟
من که گفتم غذا نیازى نیست
إز چه رو پس تو بار کردى باز؟

تو ناله کردی

چه غصه ها که نخوردی برای همسایه
هنوز هم که تو داری هوای همسایه

کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت
بزرگ هست عزیزم خدای همسایه

گریۀ عاشقانه ام

مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه ام
دانه سرشک دیده و ناله شده ترانه ام

منکه دمد ز حجره ام نور به چشم قدسیان
دود به آسمان رود از در آستانه ام

فاطمه رفته از این خانه

شب دراز است , تو گویی که فقط شب مانده
فاطمه رفته از این خانه و زینب مانده

گفته بودی که خدا جام بلا می دهدش
هر کسی را که در این بزم مقرب مانده

محصور شد به شعله

اتش رسیده تا نظرش را عوض کند

یا درد و رنج یا نظرش را عوض کند

دستی سیاه و سنگ دل از کوچه میرسد

تا اینکه بی هوا نظرش را عوض کند

طفلم

در چشم‌هایم تا که می‌شد جلوه‌گر طفلم
با من سخن می‌گفت هر شب تا سحر طفلم

بسکه برایش از کمالات علی گفتم
خوشحال بودم می‌شود مثل پدر طفلم

شعر مدح و مرثیه حضرت زهرا (س)

منبر توحید ذاتا وامدار فاطمه است
حامل وحی است و وحی از آبشار فاطمه است
هم نبوت هم امامت در مدار فاطمه است
بهترین اوصاف رب در انحصار فاطمه است
لافتی تصدیق الا ذوالفقار فاطمه است

مدح و مرثیه حضرت زهرا (س)

تویی که وصف کمالت جمیع آیاتند
شهود منزلتت جمله ی روایاتند

پیمبران اولوالعزم با تمام وجود
به نوکری درت غرق در مباهاتند

دکمه بازگشت به بالا