نیمه شب گوشه ی خرابه کسی

گوشه ی خرابه

نیمه شب گوشه ی خرابه کسی , داشت با شاپرک سخن می گفت

دختری داشت دردودل می کرد , زیرلب نم نمک سخن می گفت

باسرانگشت خاکی أش آرام , شانه می زدبه موی بابایش

از سفر.گم شدن.بیابان.خار , ازهمه تک به تک سخن می گفت

دکمه بازگشت به بالا