شعر ولادت امام حسن (ع)

آیه ی سوم

باز از عرش غزل های مرا آوردند

شیشه ناب عسلهای مرا آوردند

 باز آغوش ودر آغوش دلم را بردند

طعم شیرین بغل های مرا آوردند

 باز هم هیئتیان من و جشن ارباب

باز هم بچه محل های مرا آوردند

 باز هم کرببلا , عشق , زیارت ,ارباب

باز هم خیر العمل ها ی مرا آوردند

 آنطرف وسعت من عرش حسین است ولی

این طرف حداقل های مرا آوردند

 

وسعت روز مرا روز جزا می آرند

چون مرا از سفر کرببلا می آرند

 

ناز این آینه پنج تنت کشته مرا

ناز زهرا و علی و حسنت کشته مرا

 از عقیق یمنت زیر زبانم بگذار

جلوه سرخ عقیق یمنت کشته مرا

 سجده بر نیزه تو روح مرا بالا برد

بخدا شیوه عاشق شدنت کشته مرا

 دلبری کرده مرا پیرهن سبز حسن

منتها سرخی این پیرهنت کشته مرا

 تو همان اشک منی؛ می روی و می آیی

که همین رفتن و این آمدنت کشته مرا

 

تو همان کشته عشقی که جهان خرم ازاوست

عاشقم بر همه عالم که جهان خرم ازاوست

 

بین اسماء خدا اسم شما شیرین تر

با شما خواندن اسماء خدا شیرین تر

 چهارده چشمه شیرین شفا هست ولی

بخدا دست شما هست شفا شیرین تر

 آی حاجی به غم زمزم ما لب تر کن

که به والله بود زمزم ما شیرین تر

 سعی در کعبه شش گوشه نمودم اما

نچشیدم به جز این سعی و صفا شیرینتر

 مانده ا م تا که در خانه اتان پیرشوم

چئن بود میوه این کرببلا شیرین تر

 

میوه کرببلا خون شهید است شهید

عشق یک عالمه مدیون شهید است شهید

 

تو که یک گوشه چشمت غم عالم را برد

نم اشکت گنه حضرت آدم را برد

 از بهشت تو چه گوییم که از روز ازل

روضه ات را که خدا خواند؛ جهنم رابرد

 شیشه عطر شما در دل آدم که شکست

عطر انفاس بهشتت دل آدم را برد

 هر که از کرببلا رفت محرم را باخت

هر که در کرببلا ماند محرم را برد

 زمزم کعبه پس از کرببلا شیرین شد

اشک ششماهه تو شوری زمزم را برد

 تو که رفتی بخدا چادر خیمه افتاد

و سپس باد جفا معجر مریم را برد

 کینه های عرب از بدر و حنین و احدت

ساربانی شد و انگشتر خاتم را برد

 

آه انگشتر تو دست جسارت افتاد

بعد از آن پیرهنت نیز به غارتافتاد

رحمان نوازنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا