شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

از تو اخباری ندارم

من را بخر ، جز تو خریداری ندارم
خالیست دستم ؛ توشه و باری ندارم

این غصّه هم زجرآور است اندازه‌ی خود:
” از غیرم آگه ، از تو اخباری ندارم “

شرمنده هستم که برایت من ، همیشه…
آقای خوبم! جز گرفتاری ندارم

” هَل مِن مُعینِِ فَ… ” برای گریه‌کردن…
بر غصّه‌های غیبتت ، یاری ندارم

گر چه طلب داری ؛ طلبکاری نداری
پیش تو من غیر از بدهکاری ندارم

تو خلق گشتی که پناهِ خلق باشی
من خلق گشتم خدمتِ … ؛ آری ، ندارم

بابا کجا طفل پشیمان را نبخشد؟!
من طفلم و غیر از خطاکاری ندارم

من ، دور تا دورِ جهان را خوب گشتم
غیر از تو حَقّاََ من ، هواداری ندارم

گفتی که ” اِنّا غَیرُ…” قربانِ وفایت
با غیر تو یابنَ الحسن! کاری ندارم

من را ببخش ای وارث مولود کعبه!
من را که جز مدحِ علی ، باری ندارم

من ، اوّل و آخر ، غدیری هستم و بس
جز چارده معصوم ، دلداری ندارم

این جِنس بُنجُل ، هیچ‌جا خواهان ندارد
من را بخر ، جز تو خریداری ندارم

محمد علی نوری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا