شعر محرم و صفرشعر مدح امام حسين (ع)شعر مدح و مناجاتشعر مناجات امام حسين (ع)

از لحظه ای که با علمت آشنا شدم

از لحظه ای که با علمت آشنا شدم
احیا شدم, نفس زدم از خاک پا شدم
پاشید نفْسِ بی هنرم, خاکِ پا شدم
گفتم حسین , فاطمه دید و دعا شدم
در بین روضه هم نفسِ انبیا شدم
پرچم گرفت دست مرا مبتلا

لطفت بلند بوده که سر به هوا شدم..
.
وا شد به خانهء دل من پای قاتلم
شعله کشیده آتش عشق تو از دلم
مهرت شبیه آب, روان است در گلم
بی تو به باد میرود ای عشق حاصلم
خاکم ولی به حرمت نام تو قابلم
هر سال ذکر توست, دمِ یا محولم

یک عمر با دعای تو حاجت روا شدم

جز تو برای ما احدی چاره ساز نیست..
خوان کرم به وسعت خوان تو باز نیست..
شاهنشهی به قدر تو بنده نواز نیست..
بی قصد قربت تو نمازم نماز نیست..
دستم شبیه زلفت اگرچه دراز نیست..
ای بی نیاز! با تو به غیری نیاز نیست..

وُسعم کم است قدر توانم گدا شدم…

شاعر:عماد بهرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا