شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

از نفس افتاد

داغ و درد و غصه آخر مادر ما را گرفت
درد تنهایی حیدر مادر ما را گرفت

زخمهای سینه و پهلو و بازو , جای خود
زخم بی درمانِ بستر مادر ما را گرفت

از نفس افتاد و دست از راه مولا برنداشت
غیرتِ یاری رهبر مادر ما را گرفت

بسکه سنگین بود دست دشمنِ قدّارِ او
سیلی ثانیِ کافر , مادر ما را گرفت

چادرش خاکی شد اما از عبور ردِّ پا
جای دستِ رُویِ معجر , مادر ما را گرفت

پهلوی مادر شکست و در هجومی بی امان
ضربه ای که خورد بر سر مادر ما را گرفت

محسنِ شش ماهه را کشتند, یک ضرب لگد
بین آن دیوار و آن در مادر ما را گرفت

بعد از آنکه حق مولا را عدویش غصب کرد
اشکِ صبح و شامِ مادر, مادر ما را گرفت

استخوانِ لای زخمش بود غمهای علی
غربت یار پیمبر , مادر ما را گرفت

قتلِ صبرِ مجتبی و اشکِ چشمان حسین
گریه بر فردای دختر , مادر ما را گرفت

یاد گودالِ پُر از خونِ حسینِ تشنه لب
فکر خنجر روی حنجر , مادر ما را گرفت

شاعر :؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا