شعر شهادت حضرت زهرا (س)

تابوت

کاری که با بانوی او مسمار کرده

هفت آسمان را بر سرش آوارکرده

تابوت میسازد میان اشک واندوه

از بس که بانویش به او اصرار کرده

از رنگ و روی فضه فهمیده است حیدر

نجارٍ در بر درچه میخی کارکرده

دندان گرفته آستینش را ز غربت

رفتارهای دشمنش ناچار کرده

حال و هوای دودی شهر پیمبر

بانوی مولای مرا بیمار کرده

زانو گرفته در میان دستهایش

رخسار زهرا حال او را زار کرده

دیوارهای کوچه ی تنگ مدینه

چشمان زهرای علی را تار کرده

لبخندهای ممتد همسایگانش

این زندگانی را به او دشوارکرده

پروانه را از شمع خود محروم کرده

کاری که با بانوی او مسمار کرده

 علی حسنی
نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا