شعر اربعین
ای حسین
من بلای عشق تو بر جان خریدم ای حسین
آمدم تا کربلا اما خمیدم ای حسین
ماجرای این سفر را ای برادر جان بخوان
از سیاهی تن و موی سفیدم ای حسین
آن وداع آخرت هرگز نرفت از خاطرم
از کنارم رفتی از تو دل بریدم ای حسین
داغ هجده یوسف بی سر به دل دارم ولی
غیر زیبایی که من چیزی ندیدم ای حسین
کوفه قصدش بود تا خوارم کند اما اخا
تو ز نی دیدی شهامت آفریدم ای حسین
خاطرات شام آتش می زند بر جان و دل
ناسزاها بود که , آنجا شنیدم ای حسین
مجلس نا محرمان , شد خاک عالم بر سرم
تا که در طشت طلا راس تو دیدم ای حسین
تو به روی من نیاور , چون خجالت می کشم
بی رقیه تا مزار تو رسیدم ای حسین
رضا رسول زاده
هيچ كس مجبور نيست، انسانِ بزرگي باشد.
تنها، انسان بودن كافي است.
پيش من هم بياين خوشحال ميشم .