شعر شهادت حضرت ام البنين (س)

ای زینـت مـولای مـن

ای زینـت مـولای مـن، قربـان نـامـت
ام‌الـبـنـیـن قـربــان آن مــاه تـمـامـت

من هرچه دارم میکنم زینـب فدایـت
فرزندهـایـم خـاک بـوس زیـر گـامـت

اصـلا بـرای مــادری‌ ایـنـجــا نـبــودم
مـن آمـدم عـبـاس تـا گـردد غـلامـت

امـر امـر تـو عـبــاس مامـور تو باشد
کافی‌ست تا او را دهی با سر علامت

دور تو می‌گـردد فـدایت می‌شـود او
گـویـا که داری بر ابالـفضـلـم امـامـت

مــن آمــدم حـالا حـلالـیــت بـگـیــرم
زینب شندیم هتک گردیـد احترامـت

من چیزهایـی را شنیـدم از ابالفضـل
وقتی زمین افتـاد گویـا شد قـیامـت

زینب شنیدم دست هایش را بریدنـد
قد علی اصغـر شـده آن قـد و قامـت

با شـرمـسـاری آمــدم در محـضـر تـو
رویم سیاه است ای به قربان مرامت

زینب شنیـدم که سرش از نیزه افتاد
وقتـی که بـرد شـمـر بیـن ازدحـامـت

زینب حلالش کن تو را جان حسینت
زینب حلالش کن اگــر بـردنـد شامت

زینب حلالش کـن اگـر بــازار رفـتــی
زینب حلالش کن اگـر شد تلـخ کامت

عباس من را کن حلال ای زینـب مـن
وقـتـی نـبــود بـردنـت بـزم حـرامــت

سید محسن حبیب اله پور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا