امام حسين (ع) - شعر شب عاشورا

به روی نیزه

وقتی که روی نیزه کمی سر گذاشتی

در چشم ما دو بغض شناور گذاشتی

 

آنقدر روی نیزه به معراج رفته ای

پا از حریم عرش فراتر گذاشتی

 

وقتی که خم شدی به روی نیزه , باد گفت :

بر روی شانه های خدا سر گذاشتی

 

در آسمان نیزه حرم ساختی و بعد

دورش هزار دسته کبوتر گذاشتی

 

یعنی که ما کبوتر اشک شما شدیم

در چشم ما دو بال مطهر گذاشتی

 

هر چه لبان تشنه ی تو تشنه تر شدند

در چشم ما دو چشمه کوثر گذاشتی

 

وقتی رسول گریه شدی روی نیزه ها

این کار را به عهده خواهر گذاشتی

 

از هجمه های سنگ, سرت بازهم شکست

اما تو سر به دامن مادر گذاشتی

 رحمان نوازنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا